سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اصلاح الگوی مصرف ، چگــــــــــــــونه؟!!!

اصلاح الگوی مصرف

سال 1388 از سوی مقام معظم رهبری سال”اصلاح الگوی مصرف” نامیده شد.این نامگذاری با توجه به شرایط داخل و خارج کشور مناسب ترین مقطعی بود که می تواند در این برهه به رفتارهای فردی و اجتماعی در استفاده بهینه از منابع و انرژی سامان دهد.

 

بدیهی است برای تبیین این موضوع لازم است ابعاد مختلف اصلاح الگوی مصرف روشن شود و چگونگی عملکرد جملگان نیز مشخص شود. اصلاح الگوی مصرف به معنای نهادینه کردن روش درست استفاده از منابع کشور،بیش و پیش از هر چیز نیازمند “فرهنگ سازی پایدار” است.. تدوین برنامه بر مبنای صرفه جویی کاری است “مشکل” و “طاقت فرسا”، که با تغییر کمیت ها نمی توان به آن دست یافت. در مجموع فرهنگ تبلیغی و ترویجی بلند مدتی را می طلبد. این برنامه قبل از آنکه اقتصادی باشد “فرهنگی” است.به طور کلی تولید یک یا چند کالا را میتوان با تغییر پارامترهایی افزایش یا کاهش داد، اما سلیقه و عادت مردم را نمیتوان یک روزه، یک ساله و حتی چند ساله عوض کرد. آموزش و فرهنگ سازی دربار? روش صحیح استفاده از منابع و امکانات باید از مهدهای کودک آغاز و پایه ریزی شود. دستگاههای فرهنگی کشور خصوصأ صدا و سیما و آموزش و پرورش در این بین نقش محوری و اثر بخشی بیشتری دارند.

 

نکته مهم دیگراینکه، چون صحبت از اصلاح الگوی “مصرف” است نباید همه جوانب این امر را متوجه “مصرف کننده ” کرد. اصلاح الگوی مصرف را باید در دو ساحت و ساختار بررسی کرد:

 

1-ساختار دولتی که شامل دو بخش سخت افزاری و نرم افزاری است.

2-ساختار مردمی.

اگر چه مردم به عنوان مصرف کننده هایی که کالا و منابع تولید شده در اختیارشان قرار میگیرد ،باید رعایت صرفه و صلاح نمایند اما اصلاح الگو فقط و فقط به آنها خلاصه نمی شود. بلکه در ساختار دولتی و تولید کالا نیز باید اصلاح الگو صورت گیرد. این درست است که مردم باید در مصرف برق صرفه جویی کنند اما بیش از هفتاد درصد لوازم برقی ساخت داخل کشور که مورد استفاده همگان است با شاخص انرژی C به پایین تولید میشود. بدیهی است باید در بخش سخت افزاری تولید که در اختیار دولت است اصلاح صورت گیرد، در غیر این صورت اگر همه امکانات تبلیغاتی و آموزشی را به کار گیریم باز هم نمی توانیم الگوی مصرف جامعه را تغییر دهیم. زیرا جامعه قادر نیست سخت افزارهای تولید را تغییر دهد و این از وظایف دولت است. مردم باید در مصرف سوخت صرفه جویی کنند اما مسؤلیت خودروهایی که خارج از استاندارد با مصرف سوخت بالا و حدودأ 60درصد بیشتر از کشورهای پیشرفته تولید میشود با کیست؟و قس علیهذا دارو و نان و آب شرب و…………

 

علاوه بر این، اصلاح سیستم نرم افزاری تولید یا ساختار مدیریت اجتماعی نیز امری است ضروری. مثال روشنی از مدیریت اجتماعی که میتواند الگوی مصرف را در کشور تعیین کند در مورد اتفاقی است که در سال گذشته و سالهای گذشته برای شکر و برنج افتاد. در کشور ما میزان مصرف شکر باید حداکثر 2 میلیون تن در سال باشد.(30 کیلوگرم برای هر نفر که بالاترین رقم مصرف در جهان است).از این میزان قریب به 1.3 میلیون تن در سال 1385درکشور تولید می شد و بر اساس برنامه مقرر بود تا پایان سال 1387 به میزان 1.7 میلیون تن برسد.اما یک باره واردات شکر شروع شد و در همان سال 85 که تنها 700 هزار تن شکر احتیاج داشتیم 6 میلیون تن شکر وارد شد .طبیعتأ این مدیریت اجتماعی به پر مصرفی میزان قندهای ساده و ساکاریدی در کشور منجر شد که عوارض جسمی و اقتصادی آن سالها گریبان مردم را خواهد گرفت. از نظر اقتصادی نیز تولید 1.3 میلیون تن که قرار بود به 1.7 میلیون تن برسد به 800 هزار تن کاهش یافت . مفهوم مدیریتی این رفتار مصداق جامعی است بر کلام رهبری که با زدن ریشه های اقتصادی و سلامتی مردم، الگوی مصرف آنها را نیز تخریب کرده ایم. در مورد برنج نیز وضعیت به همین گونه است .وقتی کشت برنج در دنیا کاهش پیدا کرد اکثر کشورهای جهان با اعمال برنامه های صرفه جویی در مصرف داخلی حتی در این آشفته بازار فرصت صادرات برنج با چندین برابر قیمت را برای خود دست و پا کردند. در آمریکا برای اولین بار در طول تاریخ این کشور سهمیه بندی مصرف برنج صورت گرفت و به هر کسی تنها یک سهم برنج داده شد.اما در کشور ما رفتاری مغایر با اندیشه اصلاح الگوی مصرف دیده شد.کاری کردیم کارستان و از تمام دروازه های کشور برنج وارد کردیم و گفتیم خیالتان راحت باشد ،همچنان میتوانید اندام هایتان را با نشاسته برنج ناموزون و ناموزون تر کنید!

 

و اما در خصوص اصلاح ساختار و عادات مردم در الگوی مصرف باید 3 قدم اساسی برداشته شود :

 

1-آموزش جامعه : این آموزش باید متنوع و فراگیر باشد،و نباید تنها در بعد انتقال مفاهیم باقی بماند بلکه باید در جامعه اعتقاد بوجود آورده و منجر به تغییر رفتار گردد.

 

2-ارائه استانداردها: این استانداردها باید علمی و منطبق بر نیازهای جامعه باشد.و طراحی آن بر مبنای قابلیت های فرهنگی،اقتصادی و قومی باشد و در قالب قوانین و مقررات قابل اجرا ابلاغ گردد.در غیر این صورت امکان تخلف و انحراف و قانون گریزی وجود خواهد داشت.

 

3-ارزشیابی و برآورد: این امر وظیفه حاکمیت است تا همه روش های مصرفی را زیر نظر داشته باشد وبر اساس این نظاره گری حکم صادر کند.به این معنی که اگر کسی به عنوان مثال استخرشنای خصوصی خود را میخواهد از آب آشامیدنی پر کند که معادل 350 نفر آب میشود لازم است به همان میزان به دولت برای تأمین آب کمک کند.و همینطور برای سوخت و…..

 

کلام آخر اینکه اجرائی کردن ” اصلاح الگوی مصرف ” آنچنان که مورد نظر مقام معظم رهبری می باشد در تمامی سطوح فوق الذکر نیازمند یک” قیام ملی” به دور از هرگونه “شعار و شتاب زدگی” است.!

 

 

                                                                                                                  « نظـری »

 

 


» نظر

نقدی بر مقاله ای که فیلم 300 را نقد کرده ! به به ! چه شود ؟

سلام دوستان

بنده در سالهای دهه 70 در بعضی نشریات قلم زدم که مصادف بود با تعریف چهره ای جدید بنام دکتر خاتمی( اگر یادتان باشد آن اوایل لقب دکتر را به ایشان داده بودند که بعداً خودشان این قضیه را رد کردند) آنروزها که شرو شور ی از آن جوانی و حتی شراره هائی از نوجوانی در ذهن و جسم و طبیعتاً فکر من بود قدری پیاز داغ مطالبم زیاد میشد. و مطالبی از زیر قلم من در رفت که امروز از اینکه دل بعضی ها را شکسته باشم و یا خدای ناکرده به شخصیت برخی اهانت کرده باشم مو بر تنم راست میشود ، خلاصه اینکه  وقایعی آنروزها اتفاق افتاد و چیزهائی را متحمل مشاهده شدم که با خود عهد کردم دیگر تحت زیر مجموعه و عنوانی بنام سیاست هرگز قلم نزنم چون  قلمزن سیاسی از آن فوق تخصص و پروفسور علوم سیاسی اش بگیر تا یک مثلاً بیکاری که از سر بیکاری و بی حوصلگی میرود و به دکان تبلیغاتی یک کاندیدا کمک تبلیغاتی میکند ، همگی بنوعی آلت دست و اسباب بازی سیاست مداران هستند ( این نظر من است ) . ولی دوروز پیش یکی از دوستان نشریه ای را برای مطالعه کردن برایم ارسال کرد که عنوان وزین و دلنشین (( دایره المعارف ایران شناسی)) در جای جای آن بچشم میخورد و نام مجله حافظ بود شماره ای که من دیدم مربوط میشد به آبان و آذر 1386 ؛ حدود هشتاد درصد مطالب را شخصی بعنوان ( پروفسور) سید حسن امین نوشته بود که از آثار مکتوبش حد اقل از تنوع مباحثی که به آنها پرداخته بود میشد فهمید انسان منصف و حقیقت طلبی به نظر میآید ولی وقتی چشمم به مطلبی تحت عنوان دروغی بنام 300  در صفحه 55 آن مجله که نقدی بود بر فیلم 300 از نگاهی دیگر ، افتاد و مطلب را خواندم _ که خوشبختانه قسمت دوم مطلب بود _ از اینهمه قساوت و ظلم بر یک ملت و از اینهمه عرق وطن حراجی کردن که در نوشته نویسنده مطلب بود عق ام گرفت . مطلب پر بود از تناقضاتی که همه آنها بر بیسوادی نویسنده اش اصرار داشتند آنجا بود که  فهمیدم  چرا بیشتر از 80 درصد مطالب آن مجله را صاحابش مینویسد و وقت ندارد که سایر مطالب را ببیند و همینطوری و احتمالاً با سفارش و پارتی بازی مطالب این و آنرا در مجله ای که در جای جای آن نام مقدس ایران و ایرانی به چشم میخورد ،‏درج میکند و نمیداند در مطلب قبل او ( حسن امین ) از ایرانی و ایرانی بودن دارد می غرورد و در مطلب بعدی ایران و ایرانی را به لجن کشیده اند .

نویسنده ابتدا گوئی یکی از نادر ملل قهرمان و رزمنده و اسوه و الگوی دنیا را دارد میشناساند که به تعریف از قهرمانیها مردانگی ها ووووو ....یونانیان اسپارت پرداخته و حتی دختران آنها را خیلی برتر و اولی تر از مردان ایران معرفی کرده و درست از جائی نظرات مالیخولیائی خودش را در باره فیلم آورده که گفته :آیا اگر سیصد نفر جنگجوی اسپارتی در مقابل بزرگترین امپراطوری جهان برای خاک و میهن و استقلال و... خود مقاومت کرده و می میرند باید برای ایرانیان اعتراض بر انگیز باشد؟ تا اینجای قضیه را وقتی دیدم شک کردم که نویسنده این مطلب یک چیزی اش میشود تا اینکه در ادامه مطلب آورده است:تنها ایرادی که به فیلم 300 وارد است طراحی و ساخت شخصیت های هیولا وار ایرانیان است که اگر بخواهیم بیطرفانه قضاوت کنیم این موضوع نیزبرای ملتی که  بیگانه  به خاک آن تجاوز کرده  امری بسیار عادی است . اینجا بود که فهمیدم نویسنده دارد از ماتحت معده اش سخن میفشاند چون هنوز درک نکرده بود که فیلم سیصد را نه یونانیان ساخته بودند و نه تهیه کنندگی اش را داشتند و حتی مسئولان یونان در زمان خودش از حرکاتی که موجبات شکر آب شدن بین ملل جهان را در پی داشته باشد انتقاد کرده بودند . واین فیلم قسمتی از طرح عظیم نابود کردن تاریخ و تمدن ایران بود که از طرف قدرتهای جهانی داشت اعمال میشد ولی نویسنده ای که واقعاً نمیدانم خودش نوشته یا داده دیگران برایش نوشته اند دارد بجای محکوم کردن  این حرکت ، از ملت بدبخت و مظلوم یونان آن زمان دارد دفاع میکند .نویسنده در ادامه آورده است :دیو های موجود در فیلم سیرت ایرانیان متجاوز را نشان داده .... اگر ما قبل از مشاهده فیلم تاریخ را میخواندیم شرمنده میشدیم و خجالت میکشیدیم ......واقعه ترمو پیل مشابه جریان کربلاست .....به چه دلیلی همواره به گذشته خود افتخار میکنیم درحالی که هیچ آینده ای پیش رو نداریم ......به چه دلیل باید به حماقت مردم ایران صحه بگذارند و فیلم هندی نشان بدهند ......

نویسنده جرأت و جسارت این را داشته که امام حسین و حرکت عاشورائی امام حسین را با جنگ ترمو پیل مقایسه کند نمیدانم خودش فهمیده چکار کرده یا نه ؟ که شک دارم فهمیده باشد. من کاری ندارم شاید این شخص اصلاً مومن به اسلام و تشیع نیست این قضایا و اهانت هایش به مردم ایران و احمق فرض نمودن مردمی که با پول توجیبی فرزندان آنان است که این چنین مجلاتی فروش میروند و جیب صاحبانشان را پر میکنند این و اشارات دیگری که به جفنگیات این مرد افسار گسیخته کردم همگی از سوی مدعی العموم قابلیت پیگرد قانونی دارد  من فقط به این مانده ام که متولیان امر و صاحبان مجلات و نشریات چگونه اجازه چاپ و انتشار چنین مزخرفاتی را به کسانی که حال و روزشان از تراوشهای فکر مریضشان معلوم است میدهند ؟ نویسنده در ادامه مطلب مضحکی آورده انصافاً میشود جای جک قالبش کرد :حد متوسط فیلم سینمائی در ایران دویست و پنجاه میلیون تومان است . سالانه حدوداً هفتاد فیلم در ایران ساخته میشوند یعنی جمعاً یک میلیارد و هفتصد و پنجاه هزار تومان .

به گزارش بازرسی کل کشور در آمد روزانه مخابرات از اس ام اس تلفنهای همراه یک میلیارد و چهار صد هزار تومان است یعنی با در آمد یک روز مخابرات میتوان 69 فیلم سینمائی ساخت .

فقط میخواهم اعدادی را که این آقای 69 آورده را یکبار دیگر ضرب و تقسیم کنید ! آقای پروفسور  !!!!  امین لطفاً برای دفتر مجله ماشین حساب بخرید تا بیش از این آبرویتان را در دنیا نبرند.

 در آخر فقط یک نصیحت به نویسنده این مطلب دارم : دیگر هیچی ننویس !!!

آقای پروفسور امین لطفاً جواب بدهید.


» نظر
<      1   2